گروه بینالملل مشرق - ماراتن فشرده مذاکرات هسته ای در وین، اگرچه به لحاظ برخی ویژگی ها، مشابه تلاش های قبلی تلقی می شود ولی به جهت حساسیت و اهمیتی که این دور از مذاکرات داشت، برخی رخدادهای مهم در آن را می توان در عنوان زیر ثبت کرد:
1- با اینکه همواره تیم مذاکره کننده و سناریو و رویکرد کلان و اصلی و گاه نیز، جزئیات آن، در درون نظام از یک نظارت دقیق برخوردار بوده، ولی این بار به دلیل زمانی و محتوایی که قرار بود به یک توافق کلان و جامع برسد، از مدیریت هوشمند و ملی بهره مند بود. بطوری که اگر در برخی لحظات بعضی توصیه های مدیریت تیم مذاکره کننده، از قوام و یا دوراندیشی و یا مبانی نگاه صحیح به غرب و چالش آنها با برنامه هستهای ایران برخوردار نبود، با تذکر و راهنمایی های رهبری و رأس نظام اسلامی در مسیرصحیح قرار می گرفت. در این بحث، نقش نگاه های انتقادی به تیم مذاکره کننده و سیر کلی مذاکره نیز کارگشا و مؤثر بوده و توانسته در مسیر سناریونویسی و یا ارزیابی از روند مذاکره و یا در کمترین سطح کارکردی، یعنی عملیات روانی و تبلیغاتی، جایگاه و تأثیر خود را داشته باشد.
2- آمریکا این گونه القاء میکرد و یا اینگونه نشان میداد که شرایط لازم برای یک توافق جامع و حداکثری فراهم نیست. اگرچه در مواضع اعلامی و تمایل ذاتی برای کسب توافق تلاش قابل ملاحظه ای از خود نشان میدادند ولی به دلیل و یا بهانه های مرتبط با انتخابات کنگره و یا فشار حزب رقیب و یا لابی صهیونیستی و یا رژیم صهیونیستی و یا هم پیمانان، این تمایل را برای حصول توافق جامع غیرممکن توجیه می کردند و زمان باقی مانده را، در حد کفایت تمامی موضوعات و جزئیات بحث نمی دانستند.
این مسئله را نیز باید متذکر شویم که کاخ سفید در رفتاری متمایز از تمامی بازیگران دخیل در مذاکره، نسبت به عدم توافق، بی میل بوده و منافع خود را در نوعی توافق با طرف ایرانی می دانست. طرف ایرانی نیز با تمام توان و تلاش برای حصول توافق در صحنه حضور داشت و باید گفت از تمدید مذاکره و یا تمدید طرح اقدام مشترک، سود کمتری احساس می کرد. به همین دلیل شاهد بودیم که ابتکار و طرح های راهگشا، از سوی تیم ایرانی بیش از غربی ها بر روی میز گذاشته می شد.
3- در فضای کاملاً جدی مذاکره که عمدتاً آن را در رفتار تیم مذاکره ایرانی و آمریکایی باید ثبت نماییم، از سوی برخی طرف های اروپایی، نوعی دلالی ارزان و رفتارهای پَست دیپلماتیک، به عنوان Bad Boy یا پلیس بد ملاحظه و مشاهده شد. دلیل این رخداد اینست که در بین کشورهای غربی، نسبت به رویکرد و رفتار آمریکا، اعتماد کامل وجود ندارد و تجربه آنها در اشغال عراق و رفتار تک روی آمریکا در زمان خروج برای ثبت امتیازگیری از حاکمیت عراق، آنها را به فکر انداخته تا برای خودشان مستقلاً فکری بکنند و با شلوغ بازی و مواضع افراطی، در این میان دلالی کنند.
فرانسوی ها هم برای عربستان و هم برای رژیم صهیونیستی این نقش را بازی کردند. در حالی که مذاکرات صهیونیست ها قبل از وین با مقامات آمریکایی بی نتیجه باقی ماند، این دو رژیم به سراغ فرانسوی ها رفته و از آنها در قبال امتیازات ویژه و یا مالی، خواستار بر هم زدن بازی مذاکراتی شدند.
4- نکته مهم و جالب این است که آمریکایی ها، قدرت مدیریت داخلی و خارجی خود را برای مهار بازیگران مخرّب داخلی و خارجی به خوبی نشان دادند و به موازات درخواست تهران، پالس های لازم را از خودشان بروز دادند. اوباما بخوبی تأکید کرد که در صورت توافق، کنگره و صهیونیست ها و هم پیمانان خود را راضی خواهد کرد که شاید در مورد برخی باید بگوییم، آنها را سر جایشان نشاند.
لذا رفتار عربستان و نتانیاهو و فرانسه را می توان در این چهارچوب ارزیابی کرد و به همین دلیل، با تمدید طرح اقدام مشترک، از سوی این بازیگران، احساس خشنودی بیشتری احساس شد.
آنچه در قالب رفتار مدیریتی کاخ سفید باید تأکید کرد این است که اوباما تمایل داشت که با شوک مواضع هسته ای که از دیدار مسقط آغاز کرده و «جر زنی» مذاکراتی، بتواند امتیازهای بیشتری را کسب و امتیازهای کمتری به طرف ایرانی بدهد، که در موفقیت آن، تردید زیادی وجود دارد.
5- جیغ بنفش سعودی ها در روزهای پایانی و دقیقه نود در قبال نزدیک شدن به یک توافق احتمالی نیز قابل توجه بود. در حالی که در عربستان «بین مواد رادیو اکتیو با مواد انرژی زا» قدرت تشخیص وجود ندارد و چیزی به نام فناوریهای پیشرفته و غیرپیشرفته در آن کشور به چشم نمی خورد و خریداری بسیاری از تجهیزات مدرن هم، کمکی به توان علمی در این رژیم نداشته، فریاد مقامات رسمی و غیررسمی و اعزام وزیر خارجه بیمار به وین، به منظور ملاقات کری با سعود الفیصل، بر روی تخت بیماری (در درون هواپیما)، چیزی جز نماد کینه ورزی و عداوت و آشکار شدن دشمنی با ایران را به اثبات نمی رساند. یعنی عربستان و به نیابت از رژیم صهیونیستی به هر قیمتی حاضر به تخریب یک روند مذاکراتی است و برای فرانسه نیز بر روی رشوه 3 میلیاردی برای خرید سلاح که وعده آن را به ارتش لبنان داده است، تأکید می کند.
جالب اینکه در آستانه مذاکرات وین نیز مقامات سعودی به مسکو سفر می کنند تا بر مواضع روسیه در موازنه مذاکراتی احتمالی اثرگذاری کنند و بسادگی باید تأکید کرد که شیوه و ابزار سعودی در این مناسبات، عمدتاً رشوه مالی است!
6- در حالی که مذاکرات نفس گیر در وین جاری بود، رژیم صهیونیستی با خشم کشندهای، سکوت اختیار کرده ولی انتقام بی اعتنایی کاخ سفید را در سیاست افراطی در قبال مسجد الاقصی و یا تصویب قوانین نژادپرستانه (یهودیت رژیم) دنبال می کند و در واقع، پازل منطقه ای آمریکا و مدیریت منطقه ای آمریکا را به چالش می کشد.
این در حالی است که کشورهای عربی و اسلامی با درگیر شدن در مسائل گوناگون، از اولویت قدس شریف و آرمان مقدس فلسطین خارج شده و رژیم صهیونیستی را برای جنایت جدید در قدس، اقصی و فلسطین، آزاد گذاشته اند.
7- محتوای آنچه در روزهای مذاکراتی وین و قبل آن بدست آمده، یکی از رخدادهای جنجالی است. یک نکته این است که کاخ سفید بر خلاف روند مذاکراتی قبلی و توافقات تدریجی و به دست آمده در پازل یک طرح کلی، از نشست مسقط وارد یک عقبگرد مذاکراتی شد و آنچه را قبلاً وعده داده و یا پذیرفته بودند کنار زدند! یعنی آنچه را در چارچوب توافق ژنو، پایه گذاری کرده اند را کنار گذاشته و دنبال یک رویه و چارچوب جدید برای توافق جامع جدید هستند. به همین دلیل وقتی زمان هفت ماه و هفت روز را مورد توجه قرار میدهیم، چهار ماه برای تکمیل مفاد توافق جامع و سه ماه بعد را برای جزئیات در نظر گرفته اند که با مواضع اعلام شده تا به حال در مورد میزان پیشرفت مذاکراتی در تضاد است. اگر تا به حال (به جز مسقط) اوضاع به خوبی پیش رفته که لاوروف تا 95 درصد برای آن پیشرفت قائل است، پس برای 5 درصد باقی مانده، نباید چهار ماه وقت لازم باشد!
به هر حال آنچه مورد سؤال است این که محتوای طرح تمدید و چهارچوب محتوایی برای توافق جامع با سؤال روبروست که نیازمند هوشمندی تیم مذاکراتی در دور جدید مذاکرات در ماه دسامبر است.
1- با اینکه همواره تیم مذاکره کننده و سناریو و رویکرد کلان و اصلی و گاه نیز، جزئیات آن، در درون نظام از یک نظارت دقیق برخوردار بوده، ولی این بار به دلیل زمانی و محتوایی که قرار بود به یک توافق کلان و جامع برسد، از مدیریت هوشمند و ملی بهره مند بود. بطوری که اگر در برخی لحظات بعضی توصیه های مدیریت تیم مذاکره کننده، از قوام و یا دوراندیشی و یا مبانی نگاه صحیح به غرب و چالش آنها با برنامه هستهای ایران برخوردار نبود، با تذکر و راهنمایی های رهبری و رأس نظام اسلامی در مسیرصحیح قرار می گرفت. در این بحث، نقش نگاه های انتقادی به تیم مذاکره کننده و سیر کلی مذاکره نیز کارگشا و مؤثر بوده و توانسته در مسیر سناریونویسی و یا ارزیابی از روند مذاکره و یا در کمترین سطح کارکردی، یعنی عملیات روانی و تبلیغاتی، جایگاه و تأثیر خود را داشته باشد.
2- آمریکا این گونه القاء میکرد و یا اینگونه نشان میداد که شرایط لازم برای یک توافق جامع و حداکثری فراهم نیست. اگرچه در مواضع اعلامی و تمایل ذاتی برای کسب توافق تلاش قابل ملاحظه ای از خود نشان میدادند ولی به دلیل و یا بهانه های مرتبط با انتخابات کنگره و یا فشار حزب رقیب و یا لابی صهیونیستی و یا رژیم صهیونیستی و یا هم پیمانان، این تمایل را برای حصول توافق جامع غیرممکن توجیه می کردند و زمان باقی مانده را، در حد کفایت تمامی موضوعات و جزئیات بحث نمی دانستند.
این مسئله را نیز باید متذکر شویم که کاخ سفید در رفتاری متمایز از تمامی بازیگران دخیل در مذاکره، نسبت به عدم توافق، بی میل بوده و منافع خود را در نوعی توافق با طرف ایرانی می دانست. طرف ایرانی نیز با تمام توان و تلاش برای حصول توافق در صحنه حضور داشت و باید گفت از تمدید مذاکره و یا تمدید طرح اقدام مشترک، سود کمتری احساس می کرد. به همین دلیل شاهد بودیم که ابتکار و طرح های راهگشا، از سوی تیم ایرانی بیش از غربی ها بر روی میز گذاشته می شد.
فرانسوی ها هم برای عربستان و هم برای رژیم صهیونیستی این نقش را بازی کردند. در حالی که مذاکرات صهیونیست ها قبل از وین با مقامات آمریکایی بی نتیجه باقی ماند، این دو رژیم به سراغ فرانسوی ها رفته و از آنها در قبال امتیازات ویژه و یا مالی، خواستار بر هم زدن بازی مذاکراتی شدند.
4- نکته مهم و جالب این است که آمریکایی ها، قدرت مدیریت داخلی و خارجی خود را برای مهار بازیگران مخرّب داخلی و خارجی به خوبی نشان دادند و به موازات درخواست تهران، پالس های لازم را از خودشان بروز دادند. اوباما بخوبی تأکید کرد که در صورت توافق، کنگره و صهیونیست ها و هم پیمانان خود را راضی خواهد کرد که شاید در مورد برخی باید بگوییم، آنها را سر جایشان نشاند.
لذا رفتار عربستان و نتانیاهو و فرانسه را می توان در این چهارچوب ارزیابی کرد و به همین دلیل، با تمدید طرح اقدام مشترک، از سوی این بازیگران، احساس خشنودی بیشتری احساس شد.
آنچه در قالب رفتار مدیریتی کاخ سفید باید تأکید کرد این است که اوباما تمایل داشت که با شوک مواضع هسته ای که از دیدار مسقط آغاز کرده و «جر زنی» مذاکراتی، بتواند امتیازهای بیشتری را کسب و امتیازهای کمتری به طرف ایرانی بدهد، که در موفقیت آن، تردید زیادی وجود دارد.
5- جیغ بنفش سعودی ها در روزهای پایانی و دقیقه نود در قبال نزدیک شدن به یک توافق احتمالی نیز قابل توجه بود. در حالی که در عربستان «بین مواد رادیو اکتیو با مواد انرژی زا» قدرت تشخیص وجود ندارد و چیزی به نام فناوریهای پیشرفته و غیرپیشرفته در آن کشور به چشم نمی خورد و خریداری بسیاری از تجهیزات مدرن هم، کمکی به توان علمی در این رژیم نداشته، فریاد مقامات رسمی و غیررسمی و اعزام وزیر خارجه بیمار به وین، به منظور ملاقات کری با سعود الفیصل، بر روی تخت بیماری (در درون هواپیما)، چیزی جز نماد کینه ورزی و عداوت و آشکار شدن دشمنی با ایران را به اثبات نمی رساند. یعنی عربستان و به نیابت از رژیم صهیونیستی به هر قیمتی حاضر به تخریب یک روند مذاکراتی است و برای فرانسه نیز بر روی رشوه 3 میلیاردی برای خرید سلاح که وعده آن را به ارتش لبنان داده است، تأکید می کند.
جالب اینکه در آستانه مذاکرات وین نیز مقامات سعودی به مسکو سفر می کنند تا بر مواضع روسیه در موازنه مذاکراتی احتمالی اثرگذاری کنند و بسادگی باید تأکید کرد که شیوه و ابزار سعودی در این مناسبات، عمدتاً رشوه مالی است!
6- در حالی که مذاکرات نفس گیر در وین جاری بود، رژیم صهیونیستی با خشم کشندهای، سکوت اختیار کرده ولی انتقام بی اعتنایی کاخ سفید را در سیاست افراطی در قبال مسجد الاقصی و یا تصویب قوانین نژادپرستانه (یهودیت رژیم) دنبال می کند و در واقع، پازل منطقه ای آمریکا و مدیریت منطقه ای آمریکا را به چالش می کشد.
این در حالی است که کشورهای عربی و اسلامی با درگیر شدن در مسائل گوناگون، از اولویت قدس شریف و آرمان مقدس فلسطین خارج شده و رژیم صهیونیستی را برای جنایت جدید در قدس، اقصی و فلسطین، آزاد گذاشته اند.
7- محتوای آنچه در روزهای مذاکراتی وین و قبل آن بدست آمده، یکی از رخدادهای جنجالی است. یک نکته این است که کاخ سفید بر خلاف روند مذاکراتی قبلی و توافقات تدریجی و به دست آمده در پازل یک طرح کلی، از نشست مسقط وارد یک عقبگرد مذاکراتی شد و آنچه را قبلاً وعده داده و یا پذیرفته بودند کنار زدند! یعنی آنچه را در چارچوب توافق ژنو، پایه گذاری کرده اند را کنار گذاشته و دنبال یک رویه و چارچوب جدید برای توافق جامع جدید هستند. به همین دلیل وقتی زمان هفت ماه و هفت روز را مورد توجه قرار میدهیم، چهار ماه برای تکمیل مفاد توافق جامع و سه ماه بعد را برای جزئیات در نظر گرفته اند که با مواضع اعلام شده تا به حال در مورد میزان پیشرفت مذاکراتی در تضاد است. اگر تا به حال (به جز مسقط) اوضاع به خوبی پیش رفته که لاوروف تا 95 درصد برای آن پیشرفت قائل است، پس برای 5 درصد باقی مانده، نباید چهار ماه وقت لازم باشد!
به هر حال آنچه مورد سؤال است این که محتوای طرح تمدید و چهارچوب محتوایی برای توافق جامع با سؤال روبروست که نیازمند هوشمندی تیم مذاکراتی در دور جدید مذاکرات در ماه دسامبر است.